کد مطلب:94548 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

خطبه 131-فلسفه قبول حکومت












[صفحه 342]

سزا نیست كه پیشوا و مقتدای ملتی بر ناموس و جان و مال مردم چشم طمع دوزد و راه ستمگری پوید شما چگونه مردمی هستید؟ دلهاتان مهری با یكدگر ندارد و با اینكه به ظاهر یكتنید، اما تفرقه و جدائی بسیاری در نهان دارید با كلامی نرم و آكنده از مهر، شما را به حق دعوت میكنم، اما بسان بزی ترسو كه غرش شیری شنیده باشد از آن میگریزید. وه چه دشوار است كه بیاری شما با اینهمه بزدلی، عدل نهفته یزدانی را آشكار كنم و حقیقتی را كه شما كشته اید، زنده گردانم و طنینش را زیر این آسمان، بلند نمایم

[صفحه 342]

پروردگارا تو نیك آگاهی كه هر چه كرده ایم، از جنگ و پیكار، نه بخاطر سلطنت بود و نه برای دریافت پشیزی از متاع بی بهای دنیا بلكه برای این بود تا درفش پر شكوه آئین ترا كه از جای بركنده شده و در میان خرقه ناآراسته دشمنان، پنهان گشته بود، بدر آورده و بر سینه این خاك پاك به اهتزار درآوریم. میخواستیم تا نابسامانی ها و ظلم ها و بیدادگری ها را در این شهر و دیار نابود كنیم. داد ستمدیده را از ستمگر بستانیم و فرامین پاك ترا جایگزین ناپاكی ها سازیم آفریدگارا، تو گواهی كه من نخستین سرسپار درگاه كبریائی تو هستم و دمی از یاد تو آرام ننشستم خداوندا، تو گواهی كه من- پس از رسول فرزانه- برهمه نمازگزارانت پیشی جسته ام و لحظه ای از نماز و عبادت، جدا نشده ام

[صفحه 343]

و نیز شماای مردم نیك آگاهید كه سزاوار نیست حاكم و فرمانروا بر ناموس و جان و مال مردم چشم طمع دوزد. و نیز مجری احكام اسلام و پیشوای مسلمین، آدمی بخیل و حسود و حریص باشد، تا در ثروت این قوم خیال خام بندد. چنین كسی شایسته نیست چنان نادان باشد و ابلهی كند كه ملت و قومی را به نادانی و بلاهتهای خویش مبتلا سازد. روا نیست كه مراد و مرشد مردم، ستمگری باشد كه از رویدادهای سخت روزگاران بهراسد و پنجه قهرین ستمش بنای سعادت قومی را به باد دهد و از سر ترس و بیم جان، ظلم گروهی قوی دست را بر قبیله ای ضعیف روا دارد و بیدادگر را پشت و پناه باشد. هرگز سزا نیست كه در اجرای احكام، رشوه خواری كند و در كار سنت، سستی ورزد تا حقو مردم را تباه سازد و حكم شرع را پایمال نماید و با بی حرمتی به سنت رسول خدا، امتی را به ورطه هلاكت دراندازد


صفحه 342، 342، 343.